چه ذلت‌ها کشید این ملت زار

دریغ از راه دور و رنج بسیار

دریغ از راه دور و رنج بسیار

دریغ از راه دور و رنج بسیار

دریغ از راه دور و رنج بسیار

[...]

شده دانشورانش زینت دار

پلنگانش زبون گرگ و کفتار

چنین گویند تا آنگه که بیمار

ببازد دل‌، بیفتد خسته و زار

ز نوک ناخنش تا زیر منقار

به یک گز می‌رسیدی گاه رفتار

نبخشندت وگر بخشند ناچار

تنک مغزت بخوانند وسبکسار

شنیدم گفتی ای سرهنگ عیار

در اثبات خدا یک رشته اشعار

بود اثبات واجب صعب و دشوار

ولی صد ره از آن مشکل‌تر، انکار

ز حس بربند لب برهان فراز آر

که بی‌برهان نیاید راست انکار

ز فرط کار چسبیدم به سیگار

شد از سیگار حلق‌ و معده افکار

تبی آمد خفیف و ضعف بسیار

بلای معده باری بر سر بار

میان راه پنچر گشت رهوار

فرو ماندیم یک ساعت ز رفتار

غرض چون شد ز گرما حالتم زار

به ابراهیم گفتم کای وفادار

جوابش دادکای خوک شکم‌خوار

فزون زادن ندارد فخر بسیار

به‌هفت‌وبیست‌«‌نوشین‌باده‌»‌بگسار

به‌هشت‌و بیست‌رخ بر «‌نیمروز» آر

شنیدم پشه‌‌ای بر پشت پیلی

نشست و خواست برخیزد دگر بار

بگفت ای پیل چو نخیزم من از جای

ملرز و خویش را محکم نگه دار

بگفت از‌ آمدن دادی چه رنجم

[...]

ببین با کیستت آخر سروکار

همان را اول و آخر نگه‌دار

که رهن و حجتهی چون نیست در کار

به لقمان باز ندهم نیم دینار

بیامد در بر لقمان سوم بار

ستد صددرهم و شد عازم کار

نخست آوردمش تحسین ‌بسیار

که همت میگمارد خوش بدینکار

ترا پرواز بس زودست و دشوار

ز نو کاران که خواهد کار بسیار