ابرخیس از تفاخر با همر گفت
که نتوانی چو من در شعر دُر سفت
من اندر ساعتی صد شعر سازم
به سالی چند دفتر میطرازم
تو در یک سال گویی یک قصیده
چو توکاهلبهشعر اندرکه دیده؟
همر گفتش مگر نشنیدهای پیر!
حدیث ماده شیر و ماده خنزیر
در انطاکیه خوک مادهای بود
زبان بر عیب شیری ماده بگشود
گرفت این گونه عیب از شیر ماده
که چون تو دیر در عالم که زاده؟
کشی بارگران حمل یکچند
پس از سالی نهی یک یا دو فرزند
دو ره در سال من زهدان گشایم
دو نوبت چارده نوباوه زایم
جوابش دادکای خوک شکمخوار
فزون زادن ندارد فخر بسیار
به گیتی چند تن مفلوک زایی
فزون زایی ولیکن خوک زایی
نباشد عیب من گر دیر زایم
چه غم گر دیر زایم شیر زایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.