گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴

 

نگویی باز: کای غم خوار چونی؟

همیشه با غم و تیمار چونی؟

کجایی؟ با فراقم در چه کاری؟

جدا افتاده از دلدار چونی؟

مرا دانی که بیمارم ز تیمار

[...]

۹ بیت
عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۰

 

خوشی آخر بگو ای یار چونی

از این ایام ناهموار چونی

به روز و شب مرا اندیشه توست

کز این روز و شب خون خوار چونی

از این آتش که در عالم فتاده‌ست

[...]

۸ بیت
مولانا
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۶۳ - غزل

 

تو ای جان من ای بیمار چونی؟

درین بیماری و تیمار چونی؟

گلی بودی نبودت هیچ خاری

کنون در چنگ چندین خار چونی؟

ترا همواره بستر بود گلبرگ

[...]

۳ بیت
سلمان ساوجی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۸ - اخبار خیرالبشر(ص) از روز محشر

 

ندا آید که ای بدکار چونی

متاع معصیت در بار چونی

۱ بیت
صامت بروجردی