کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹ - وله ایضآ عند عیادته ایّام
زهی دیدار تو فال سعادت
ترا می زبید آیین سیادت
همه اقبال تو توحید و سنّت
همه افعال تو عدل و عبادت
سرای شرع را از تو عمارت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - وله ایضاً یمدح الملک المعظم مظفرالدّین الاعظم
همیشه تازمین وآسمان باد
شکوه پادشاه کامران باد
سرشاهان پناه تاجداران
که ازملکش تمتّع جاودان باد
سرتیغش جهانراجان ستان شد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - وله ایضاً فیه
دعاگو را توقّع بود صدرا
که چون عمری ترا دمساز گردد
بصد ترتیب و تشریف و نوازش
ز دیگر بندگان ممتاز گردد
چو دارد مایه از خاک جنابت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - وله فی الصّاحب شهاب الدّین عزیزان
اگر در حیّز عالم کسی هست
که همّت بر کرم مقصور دارد
نباشدجز شهاب الدّین که طبعش
همه خطّ هنر موفور دارد
زجام لطف او یک جرعه آنست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - و قال ایضاً
اگر چه صدر فخرالدّین کریمست
که کمتر بخششش صد گنج باشد
ولیکن تا بنزد او رسیدن
ز دربانش مرا صد رنج باشد
بجز در شهر ری جایی ندیدم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - وله ایضاً
خطی زاری بسی ناخوشتر از ریش
که الحق جز ستردن را نشاید
بخطّ نیکوان ماند خطت راست
نه زان معنی که راحت می فزاید
از آن معنی که هر امسال تا پار
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - و قال ایضاً
بزرگا سرورا از روی انعام
ببخشش فرق کن نیک و بد شعر
چو ندهی کاغذ زر شاعرانرا
بده آخر بهای کاغد شعر
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴ - و قال ایضاً
فلک قدرا من آن دیدم زجودت
که عشر آن زبحر و کان نبینم
چو بینم روی تو یادم نیاید
اگر هرگز خور رخشان نبینم
چون من در آرزوی خدمت تست
[...]