سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶
مرا تو جان عزیزی و یار محترمی
به هر چه حکم کنی بر وجود من حکمی
غمت مباد و گزندت مباد و درد مباد
که مونس دل و آرام جان و دفع غمی
هزار تندی و سختی بکن که سهل بود
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱۲
سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی
همه بتانت که محراب چشم هر صنمی
در آب و آینه بینی همیشه صورت خویش
که آفتاب پرستی و بت پرستی همی
همه ولایت روی تو یاغی ست مگر
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همیکند کرمی
قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر میکشد رقمی
بیا که خرقهٔ من گرچه رهن میکدههاست
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸
جَمالَ غرّةِ عَیْنی رَأَیتُ فی سلمی
فَزادَ بَهْجَةَ قَلْبی وَ زالَ لی اَلَمی
رَأَیْتُ غرّةَ وَجْهِ الحَبیبِ، قُلْتُ: سَلام
فَقالَ لی: وَ عَلیْکَ السَّلامُ، یَابْنَ عَمی
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۶
همیدهد خبر از گل نسیم صبحدمی
ز گشت باغ میاسا به عذر بیدرمی
به دست اگر درمت نیست کن به باده گرو
قبای محترمیّ و کلاه محتشمی
به پیش ناوک غم هر گلی کنون سپریست
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور
جان سروری چشم مردمی
گنج خوشدلی بحر خرمی
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۳
چو من به دامگه عبرت او فتاده کمی
قفس شکستهٔ بی بال دانه در عدمی
نفس بهکسوت سیماب مضطرم دارد
نه آشنای راحت و، نه اتفاق رمی
مپرس از خط تسلیم مکتب نیرنگ
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰
ز خود تهی شده ام تا نوازیم به دمی
چو نی اگر کنیم بند بند، نیست غمی
ز همتت حبشی رتبهٔ قریشی یافت
قبول رای تو خواهد کند عرب، عجمی
هر آن که در ره تو سر نهد هنوز کم است
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۲ - در مدح بابُ المراد حضرت امام محمد تقی جواد علیه السلام
کجا است زنده دلی کاملی مسیح دمی
که فیض صحبتش از دل برد غبار غمی
خلیل بت شکنی کو که نفس دون شکند
که نیست در حرم دل به غیر او صنمی
ز کید چرخ در آن دور گشت نوبت ما
[...]
غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸
نوازیم تو اگر بر نگارش قلمی
نماند از غم هجر تو بر دلم المی
به یاد نرگس مستت همیشه بیمارم
بیا به پرسش احباب رنجه کن قدمی
نکرده بر تو اگر ختم حسن صانع حسن
[...]