امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
رسید باد صبا تازه کرد جان مرا
نهفته داد به من بوی دلستان مرا
بخفت نرگس و فریاد کم کن، ای بلبل
کنون که خواب گرفته است ناتوان مرا
صبا سواد چمن زا چو نسخه کرد بر آب
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
رو ای صبا و بگو یار دلستان مرا
که وعده های دروغ تو سوخت جان مرا
سرا و خانه ام از طلعت تو روشن بود
سیاه ساخت فراق تو خان و مان مرا
فغان همی کنم از داغ هجر تو شب و روز
[...]
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳
درین چمن چو گلی نشنود فغان مرا
کجاست برق که بردارد آشیان مرا
حدیث زلف تو از دل به لب چو می آید
بسان خامه سیه می کند زبان مرا
ز بسکه مانده ز پروازم اندرین گلشن
[...]
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲
ز رشک، باد صبا گرچه سوخت جان مرا
ولی ز برگ گل آراست آشیان مرا
مراست جذبه شوقی که هر کجا میرم
هما به کوی تو میآرد استخوان مرا
خوشم به گریه خونین که فرق نتوان کرد
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
گداخت آتش عشق تو مغز جان مرا
گشود درد تو طومار استخوان مرا
نه آنچنان ز غمت روزگار من تلخ است
که آورد بزبان غیر، داستان مرا
ز بسکه یافته ام فیض ها ز تنهایی
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۵
ز پرده های خموشی شنو فغان مرا
به غیر غنچه نفهمد کسی زبان مرا
نمی شود نفسی غافل از دلم صیاد
قفس به زیر نگین دارد آشیان مرا
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰
نوید آمدن یار دلستان مرا
بیار قاصد و بستان به مژده جان مرا
فغان و ناله کنم صبح و شام و در دل یار
فغان که نیست اثر ناله و فغان مرا
فغان که تا به گلستان شکفت گل، بادی
[...]
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۶۲ - خطاب امام(ع) باب عقاب
برون نیاوری از انتظار جان مرا
نمیدهی خبر اکبر جوان مرا