گنجور

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۵۰

 

ز بهر آنکه همی گرید ابر بی سببی

همی بخندد بر ابر لالۀ گلزار

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۵۱

 

اگر نه تیمار از بهر عاشقت بودی

برامش تو ز گیتی برون شدی تیمار

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۵۲

 

همیشه دانش ازو شاکرست و زر بگله

از آنکه کرد مر این را عزیز و آنرا خوار

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۵۳

 

رکاب عالی بگذشت و لشکر از پس او

چنان کجا برود فوج فوج موج بحار

فزو نشان همه کم کرد و رویشان همه پشت

نشاطشان همه غم کرد و فخرشان همه عار

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۵۴

 

هزار لاله و گردش ز مشک لاله هزار

بهار چین و شکفته در او نهفته بهار

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۵۵

 

اگر چه باد ندارد ز نقش و عطر خبر

بتابش اندر نقاش گردد و عطار

گهی بگستردش همچو مشگ بر لاله

گهیش توده کند چون بنفشه بر گلزار

گهش چو سلسله دارد شکسته بر پیوند

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۵۶

 

اگر همیشه بشادیش خواهم ای عجبی

چرا همیشه بتیمار خواهدم هموار

خبر ندارد کاندر دلم اثر نکند

اگر جهان همه تیمار گردد از بن و بار

اگر بروید از آتش نبات ، گرد آید

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۵۷

 

اگر ز آتش رخسار او نسوزد مشک

چرا ز دود بسوزد همی دل من زار

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۵۸

 

ز بیقراری زلفش بمانده ای بعجب

نه او بطبع چنانست ازو شگفت مدار

چه از طپیدن دلها که اندر و بسته ست

چنان شدست که نتواند او گرفت قرار

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۳

 

گشاده دارد بر زایرش دوازده چیز

بدان صفت که نماند بجز بیک دیگر

دلش چو دستش و عشرت چو طبع و رای چو روی

عمل چو قول و زبان چون هنر و بدره چو زر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۵

 

ز غیشه خوردن و از بی جوی و بی آبی

گیای کو به چنان بود چون گیای شکر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۷

 

چورای کوره و داود و نامور چیپال

چو دلهرا بخرو و دو صد هزار دگر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۸

 

دلش نگیرد ازین کوه و دشت و بیشه و رود

سرش نپیچد از این آب کند و لوره وخر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۹

 

ملک چو اختر و گیتی سپهر و در گیتی

همیشه باید گشتن چو بر سپهر اختر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۰

 

بشاهنامه همی خوانده ام که رستم زال

گهی بشد ز ره هفتخوان بمازندر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۱

 

چگونه کرد مر آن دلهرای بیدین را

نشانش چون کند از باز پیش در لوکر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۲

 

چگونه گیرد پنجاه قلعۀ معروف

یکی سفر که کند در نواحی لوهر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۳

 

بلفظ هندو کالنجر آن بود معنیش

که آهن است و بدو هر دم از فساد خبر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷۴

 

چو ده دهی(؟) که بد و نیک وقف بود برو

به زنگبار و به هند و به سند و چالندر

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۸۷

 

به مستحقان ندهی هرآنچه داری و باز

دهی به معجر و دستار سبزک و سیماک

عنصری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵