گنجور

میلی » دیوان اشعار » ترکیبات » در هجو جهانگیر گیلانی که امیرالامراء خان احمد میرزا بود،گفته

 

ز کعبتین دو چشم تو، ته نما دو یک است

به سنگ تفرقه‌اش لیک احتیاج تک است

میلی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۷

 

نه انجم است که زینت فروز نه فلک است

که بر صحیفه افلاک، نقطه های شک است

تغافلی که به حال کسی بود مخصوص

هزار بار به از التفات مشترک است

حریف ناله نه ای، در گذر ز صحبت من

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

بهار شوخی او جشن تازه فلک است

شراب خوش مزه است و کباب (خوش نمک) است

ز یمن همت احباب مطلبی داریم

که گر به هیچ نسنجد (دو) صد هزار یک است

به حال ما نزند خنده گر کسی داند

[...]

اسیر شهرستانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲

 

دل از غبارِ نفس زخمِ خفته در نمک است

ز موجِ پیرهن این محیط پر خسک است

بهارِ رنگِ جهان جلوهٔ خزان دارد

بقم درین چمن حادثاتِ اسپرک است

ز اهلِ صومعه اکراه نیست مستان را

[...]

بیدل دهلوی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحه‌سرایی‌ها » شمارهٔ ۱۵ - شرار آتش عشق

 

بگویمت سخنی کاندر او نه جای اشک است

که هر که طاعت حق کرد افضل از ملک است

هر آنکه بندگی حق نکرد و سهل شمرد

به روز باز پسین، جایش اسفلین درک است

هر آنکه نیست به جانش شرار آتش عشق

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode