گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش شاه دین امیر مومنان

 

قدح بیار که امروز نه خم دوار

زجوش باده عیش است چون قدح سرشار

بیار می که گنه را نکرده استغفار

رسید مژده غفران ز حضرت غفار

گرت بود ز حساب و شمار فردا بیم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴

 

چو بخت خفت و قضا چیره تیره شد اختر

زبون و زرد شود آب فضل و برگ هنر

همی گذارد دانا برون ز حکمت پای

همی فرازد عاقل جدا ز فکرت سر

شناخت نتوان با دیده گوسپند ز گرگ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - ملحقات

 

از این مقدمه ز آن پس که یافت آگاهی

جناب نزهت افندی ستوده شهبندر

خجسته رادی والا بدانش و بخرد

ستوده مردی یکتا بمایه و بهنر

امین و محرم بر هر دو دولت اسلام

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - انتهی

 

چو بی وجود خداوندگار آسایش

حرم بود بخرد و بزرگ این کشور

دوباره نامه نبشتند مفتیان مهین

بمیر فرخ دانش پژوه دانشور

که ای بروشنی و فرخی شده مشهور

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷

 

کمال مرد بفضل است و مردمی و هنر

بویژه آنکه مر او را بود نژاد و گهر

کر انژاد و گهر بوده بی کمال و ادب

چو او را بهیچ نیرزد توأش بهیچ مخر

باستخوان خود ایدر همی بنازد مرد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - این چند بیت از آخر یک قصیده بدست آمد

 

نگین خاتم جم داشت لعل فرخ تو

سزای دست همایون شه بد آن گوهر

ازین قبل ز پی بوسه بر لب تو نهاد

بلند دست خود آن شهریار نام آور

شنیده ام که چو آن لعل گوهرآگین یافت

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۳۱
۳۲
۳۳
۳۴
sunny dark_mode