گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدیحه

 

خدایگانا جان منا بجان و سرت

که جان بشد ز برم تا جدا شدم ز برت

چو موی گشت تنم تا خبر شنیدن تو

چگونه باشم آندم که نشنوم خبرت

اگرچه خواب و خور من چو زهر گشت رواست

[...]

قطران تبریزی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

هزار جان گرامی فدای خاک درت

هزار یاد لبان دهان چون شکرت

ندانمت که کجا از کجا شریف تر است

موافق دلم آمد زپای تا به سرت

چه آفتابی کز هر طرف که برگذری

[...]

حکیم نزاری
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱

 

ز پاسبانی همسایه گرد بام و درت

بدان رسید که دزدیده می‌کنم نظرت

درون خانه چو ره نیست، چاره آن دانم

که: آستانه پرستی کنم چو خاک درت

هزار بار گر از خدمتم برانی تو

[...]

اوحدی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)

 

به آبروی تمام مقربان درت

که بسته‌اند کمر بهر بندگی ببرت

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode