آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸
تو را که یوسف اندر چه زنخدانست
چه غم که صد چو منت مبتلای زندانست
بدشت عشق زبس تشنه کام گردیدم
سراب دیم و گفتم که آب حیوانست
تو رفتی و نبود بینشم بچشم بصبر
[...]

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳ - رفتن حضرت اباعبدالله الحسین به دیدن امام حسن(ع)
که مدتی ست به بیرون حجره گریانست
به قرص ماه رخ خود ستاره افشانست

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۶ - سئوال از ملک الموت
یتیم چون بکشاکشز دادن جانست
مرا مصیبت بیرون و رحد امکانست

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۳ - در بیان اسیری ابیالعاص در مکه
ز سر برهنگی از خاطر پریشانست
نظاره کن بسر عمهات که عریانست

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۹۸ - در تعریف ادب
بدین دلیل ادب جان جان انسانست
که هرکه بیادب افتاد کم ز حیوانست
ادب مده ز کف و باش ایمن از خسران
که بیادب بدو گیتی دچار خسرانست
مراد از ادب اینجا ستوده آدابیست
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱ - قطعه
دریغ کان هنر اوستاد ما شیدا
که در فضائل او عقل مات و حیرانست
جدا شد آن گل باغ ادب ز ماورواست
چو زلف سنبل اگر حال ما پریشانست
بصورت ار چه ز ما رخ نهفت در معنی
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - قطعه
گهی بفقر شویامتحان گهی به غنا
در این دو مرحله بیم زوال ایمانست
مباد آنکه ز احوال خود شوی غافل
که این دو وقت زمان خروج شیطانست
