گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲

 

زتن بریدن جان پیش عاشق آسانست

زجان بریدن جانان هزار چندانست

چه نور بود ندانم بنار ابراهیم

که آتشش همه باغ گلست و ریحانست

اگر تو زهر فرستی بکام من حلواست

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

تو را که یوسف اندر چه زنخدانست

چه غم که صد چو منت مبتلای زندانست

بدشت عشق زبس تشنه کام گردیدم

سراب دیم و گفتم که آب حیوانست

تو رفتی و نبود بینشم بچشم بصبر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳ - رفتن حضرت اباعبدالله الحسین به دیدن امام حسن(ع)

 

که مدتی ست به بیرون حجره گریانست

به قرص ماه رخ خود ستاره افشانست

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۶ - سئوال از ملک الموت

 

یتیم چون بکشاکشز دادن جانست

مرا مصیبت بیرون و رحد امکانست

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۳ - در بیان اسیری ابی‌العاص در مکه

 

ز سر برهنگی از خاطر پریشانست

نظاره کن بسر عمه‌ات که عریانست

صامت بروجردی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۹۸ - در تعریف ادب

 

بدین دلیل ادب جان جان انسانست

که هرکه بی‌ادب افتاد کم ز حیوانست

ادب مده ز کف و باش ایمن از خسران

که بی‌ادب بدو گیتی دچار خسرانست

مراد از ادب اینجا ستوده آدابیست

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱ - قطعه

 

دریغ کان هنر اوستاد ما شیدا

که در فضائل او عقل مات و حیرانست

جدا شد آن گل باغ ادب ز ماورواست

چو زلف سنبل اگر حال ما پریشانست

بصورت ار چه ز ما رخ نهفت در معنی

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵ - قطعه

 

گهی بفقر شوی‌امتحان گهی به غنا

در این دو مرحله بیم زوال ایمانست

مباد آنکه ز احوال خود شوی غافل

که این دو وقت زمان خروج شیطانست

صغیر اصفهانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode