گنجور

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱ - سید سلام

 

سرم به زیر قدوم تو گر غبار شود

ز یمن مقدم تو خوان من مزار شود

یکی گذر به سر تربتم که بعد از مرگ

ز خاک من به رهت نرگس انتظار شود

دمی به سوی چمن بگذر و تماشا کن

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

بود آن روز که چشمم به رخت باز شود

زنگ غم‌های دلم آیینه‌پرداز شود؟!

قدحی از می میخانه چشمت نوشم

پرده شرم به مضراب جنون ساز شود

از بساط رخ تو نرد تماشا ببرم

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

ز خون دیده من نامه به یار نویس

به جای مهر که آمد تو انتظار نویس

سخن ز زلف درازش اگر کنی کوته

حدیث طره او را به پشت مار نویس

چو من به دفتر حسنش تراست میل رقم

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

بنای عشق گرت هست خانه ویران باش

نوای ساز فراقت بود نیستان باش

اگر ز مائده عمر لذتی خواهی

دو روز بر سر این خوان غم تو مهمان باش

ز کارگاه جهان کار اگر همی‌جویی

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶

 

اگر خرامی به سوی چمن بدین نیرنگ

به پیش روی تو گل می‌رود ز رنگ به رنگ

به صید شیردلان جهان به صیادی

غزال چشم تو هر دم کند کمین پلنگ

به یاد آن قد موزون فتاده‌ام از پا

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - فراقنامه

 

فغان ز گردش چرخ ستمگر غدار

هزار مرحله دورم فکند از دلدار!

سپهر کجرو پرفن مرا به پیش آورد

چه حالتی که نه حد سکون نه صبر و قرار!

مرا به سر ز می وصل او غروری بود

[...]

طغرل احراری
 
 
sunny dark_mode