گنجور

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در شمه‌ای از حال خود و تأسف خرابی خانه و منقبت کاظمین علیهما السلام فرماید

 

منم که کرد فلک کشت زندگیم حصاد

منم که داد زمین خاک هستیم بر باد

مرا پدر بود آن مادر، این که می‌شنود

اگر از آن کنم افغان، وگر ازین فریاد!

وگر ز من شنود کس، چگونه بشمارم

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸

 

نخست آینه‌ای بهر دیدن خود خواست

قرار کار، به خلق سرای امکان داد

به عقل آیه والایی دو عالم خواند

به عرش، پایهٔ بالایی نه ایوان داد

ز مرحمت، به طربگاه هشتمین ایوان

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح ابوالفتح خان زند ابن کریمخان وکیل

 

ببین ز لعل خود و، جزع من روان گوهر!

بگو کدام به، این گوهر است و آن گوهر؟!

بسی چو حقه ی لعل تو لعل دیدم، لیک؛

نه بر کنار زمرد، نه در میان گوهر

شکفته داری بر شاخ نسترن لاله

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - قصیده در مدح میرزا جعفر وزیر

 

ایا نسیم صبا، کت مبارک است قدوم

مبارکی و قدوم تو لازم و ملزوم

ز شاهدانت، پیغام شهد و من محرور

ز گلرخانت ره آورد ورد و، من مزکوم!

نه مایلم بسر زلف مشکسای ایاز

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در تهنیت فرزندان فرماید

 

صباح عید صبوحی طلب، صحیح و سقیم

یکی بفتوی عقل و، یکی بحکم حکیم

کشیده رخت بمیخانه، چون به کعبه حجیج

دویده هر سو مستانه، چون بباغ نسیم

بناگه، از طرفی شد، عمارتی پیدا؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - قصیده در تعریف احمدخان خویی دنبلی - ماده تاریخ ۱۱۹۱ ه.ق

 

چو مهر باختری، همچو ماه کنعانی

شد از فسون زلیخای چرخ زندانی

برادران حسود ستارگان دادند

ز دست، یوسف خورشید را بارزانی

برآمد از افق شرق مه، چو بن یامین؛

[...]

آذر بیگدلی
 
 
sunny dark_mode