وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش حضرت علی «ع»
ز بحر بسکه برد آب سوی دشت سحاب
سراب بحر شود عنقریب و بحر سراب
گرفته روی زمین آب بحر تا حدی
کهگر کسی متردد شود پیاده در آب
چنان بود که ز فرقش کلاه بارانی
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در ستایش امام دوازدهم «ع»
سپهر قصد من زار ناتوان دارد
که بر میان کمر کین ز کهکشان دارد
جفای چرخ نه امروز میرود بر من
به ما عداوت دیرینه در میان دارد
اگر نه تیر جفا بر کیمنه میفکند
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در ستایش پیغمبر اکرم«ص»
کسی مسیح شود در سراچه افلاک
که پا چو مهر مجرد کشد ز عالم خاک
به سیلخیز حوادث اسیر کلبه گل
ز طاق خانه نشیند به زیر موج هلاک
مقیم کشتی نوح است در دم توفان
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در ستایش بکتاش بیک
اگر مساعدت بخت نبود و اقبال
کجا هلال و رسیدن به مستقر کمال
اگر مدد نرسیدی ز طالع فیروز
نداشتی زر و گوهر رواج سنگ و سفال
شد از نتیجه صالع خجسته ظل همای
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - در ستایش خاناحمد
نماز شام که سیمین همای زرین بال
به بام به اختر انداخت سایه اقبال
پدید گشت مه نو ز طرف چشمه مهر
به سان خشک لبی برکنار آب زلال
نموده هیأت پروین به عینه چون گویی
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - قصیده
جهان چرا نبود در پناه امن و امان
که هست مایهٔ امن و امان پناه جهان
معز دین و دول خسرو ستاره محل
معین ملک و ملل پادشاه شاه نشان
سپهر عز و علا فتنه بند قلعه گشا
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در ستایش از شاهطهماسب
هزار شکر که بر مسند جهانبانی
نشست باز به دولت سکندر ثانی
ستون سقف فلک گشت رکن صحت شاه
و گرنه بود جهان مستعد ویرانی
سحاب فتنه بر آنگونه بسته بود تتق
[...]