گنجور

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - فی المعارف و الحکم

 

کسیکه خلق هدایش دهد هوای خدا

همانکسست که برد بتیغ حلق هوی

برد گلوی هوی بگذرد ز کوی هوس

کسیکه باشد راه خدای را پویا

دلی که نشو و نمای هوی نهاد ز سر

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - فی المعرفه و الحکمه و الموعظه

 

شب گذشته مرا دست عشق نصرت یاب

ز روی شاهد مقصود برفکند نقاب

شبی چو مار که بر گنج چار گوهر پاک

تنیده از دهن قیرگون سیاه لعاب

کشیده زنگی شب قیر چاهسار زمین

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در نعت و مدح حضرت ختمی مرتبت رسول اکرم

 

بلاله ماند آن گونه چو باغ بهار

که از دو سمت بگیرد دو زاغ در منقار

دو زاغ تیره بیک لاله دوروی نشست

ولی فزود بهر روی صد هزار نگار

فکند بار بر آن لاله کاروان ختن

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در تهنیت عید مولود ناصر الدینشاه

 

یکی مر است بمشکوی از سعادت حال

بتی چهارده ماه و مهی چهارده سال

دو خال بر دو لبش چون دو هندوی مقبل

دو زلف بر دو رخش چون دو جادوی محتال

بقد چو سروی و سروی چو ماه سیمین بر

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - فی الحکمه والموعظه

 

مراست عمری چون آفتاب بر لب بام

تو راست رویی چونان به سرو ماه تمام

بیا که شامم با روی توست روز سپید

که بی تو روز سپیدم بود معاینه شام

فرشته همپر مرغ دل فریفته ئیست

[...]

صفای اصفهانی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در حکمت و موعظه و نکوهش اهل دنیا فرموده است

 

بیان حکمت الصوم لیست سر سخن

سپس که روزه مریم گرفته بودم من

کسیکه روزه مریم گرفت کرد افطار

ز خوان دولت دیدار دل بوجه حسن

کدام دل نه همان مضغه صنوبر فام

[...]

صفای اصفهانی
 
 
sunny dark_mode