گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » مسمط

 

ای گنبد زنگارگون ای پرجنون پرفنون

هم تو شریف و هم تو دون هم گمره و هم رهنمون

۱ بیت
ناصرخسرو
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس

 

چون بست محمل بر هیون از شهر شد ناگه برون

من پیش او از حد برون خونابه راندم از جفون

۱ بیت
سنایی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۷

 

گر آخر آمد عشق تو گردد ز اول‌ها فزون

بنوشت توقیعت خدا کاخرون السابقون

زرین شده طغرای او ز انا فتحناهای او

سر کرده صورت‌های او از بحر جان آبگون

آدم دگربار آمده بر تخت دین تکیه زده

[...]

۱۳ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸

 

تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون

نک کش کشانت می برند انا الیه راجعون

تا کی زنی بر خانه‌ها تو قفل با دندانه‌ها

تا چند چینی دانه‌ها، دام اجل کردت زبون

شد اسب و زین نقره گین، بر مرکب چوبین نشین

[...]

۱۵ بیت
مولانا
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

شب ها من زار زبون

باشم ز هجران بی سکون

۱ بیت
شیخ بهایی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

از جور چرخ کج‌روش، وز دست بخت واژگون

دارم دل و چشمی عجب، این جای غم آن جوی خون

دوش از تصادف، شیخ و من، بودیم در یک انجمن

کردیم از هر در سخن، او از جنان، من از جنون

از اشک خونین دلخوشم، وز آه دل منت کشم

[...]

۵ بیت
فرخی یزدی