مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۳
هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم
تا بخت و رخت و تخت خود بر عرش و کرسی بر برم
بر گردن و بر دست من بربند آن زنجیر را
افسون مخوان ز افسون تو هر روز دیوانه ترم
خواهم که بدهم گنج زر تا آن گواه دل بود
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۰
دی بر سرم تاج زری بنهاده است آن دلبرم
چندانک سیلی می زنی آن می نیفتد از سرم
شاه کله دوز ابد بر فرق من از فرق خود
شب پوش عشق خود نهد پاینده باشد لاجرم
ور سر نماند با کله من سر شوم جمله چو مه
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۱
هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم
در خانه گر می باشدم پیشش نهم با وی خورم
مستی که شد مهمان من جان منست و آن من
تاج من و سلطان من تا برنشیند بر سرم
ای یار من وی خویش من مستی بیاور پیش من
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۹
هنگام آن آمد که من این پرده ها را بردرم
شهباز و سیمرغی شوم از چرخ گردون بگذرم
ویران کنم این آشیان سازم مکان در لامکان
گردد همه کون و مکان چون بیضه زیر شهپرم
بگذارم این نام و نشان ازما ومن یابم امان
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۴
افتاده در خون ای پدر از گرز و تیغ و خنجرم
بنهاده سر بر روی خاک ای خاک عالم بر سرم
تو کشته تن در خون طپان، من زنده بر جا جسم و جان
این سخت جانی ای امان، می نامد از خود باورم
گشت از سپهر پرده در، دامان هامونت مقر
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۰
دردا که از زین سرنگون افتاد بر خاک اکبرم
خاک دو عالم بر سرم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۰
آری نباشد سختر از سنگ و سندان پیکرم
خاک دو عالم بر سرم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۰
در نینوا بر باد داد از بیخ و بن خاکسترم
خاک دو عالم بر سرم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۰
غم هم سفر، ره راحله، دل زاد و سرها رهبرم
خاک دو عالم بر سرم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۰
تا کسوت کحلی فلک آراید از نو در برم
خاک دو عالم بر سرم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۰
تا از نو اندازد به سر این کهنه نیلی معجرم
خاک دو عالم بر سرم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۰
کاش از جهان دریا و جو خشک آمدی آبشخورم
خاک دو عالم برسرم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۰
در لجه ی کین تا فرو شد این گرامی گوهرم
خاک دو عالم بر سرم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۰
در خاک تا بنهفت رخ رخشنده تابان اخترم
خاک دو عالم برسرم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۰
در بزم عاشورا کنون انباشت از خون ساغرم
خاک دو عالم بر سرم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۲۰
ور در قیامت نشمری باز از سگان این درم
خاک دو عالم بر سرم