گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳۲

 

ای رونق هر گلشنی وی روزن هر خانه‌ای

هر ذره از خورشید تو تابنده چون دردانه‌ای

ای غوث هر بیچاره‌ای واگشت هر آواره‌ای

اصلاح هر مکاره‌ای مقصود هر افسانه‌ای

ای حسرت سرو سهی ای رونق شاهنشهی

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷۶

 

خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، برنا نه‌ای

جورت نمی‌گیرم گنه، کز نیک و بد دانا نه‌ای

هر سو که زیبا بگذرد، در دل همی بار آورد

زیباییت جان می‌برد، یا آفتی، زیبا نه‌ای

رخسار جان‌پرور ترا، شکلی ز جان خوش‌تر ترا

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۷

 

ای در غم عشق تو من در هر دهن افسانه‌ای

گشتم غریق بحر غم در جستن دردانه‌ای

هرچند ببریدی ز من از تو طمع نبریده‌ام

جانی و ببریدن ز جان نتوان بهر افسانه‌ای

از درد دوری روز و شب افتاده‌ام در تاب و تب

[...]

جهان ملک خاتون
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

ای شمع رخسار ترا، تابی به هر کاشانه‌ای

وی زآفتاب روی تو، گنجی به هر ویرانه‌ای

گر عاشقی در کوی تو باید، من تنها بسم

نشنودی آخر جان من، کز خانه‌ای دیوانه‌ای

خواهم متاع جان به کف، گرد سرت گردم شبی

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » تک بیت ها » شمارهٔ ۱

 

ای از صفات حسن تو بر هر گذر افسانه‌ای

وز پرتو نور رخت شمعی به هر کاشانه‌ای

شاهدی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹۲

 

ای از خراباتت زمین دُرد ته پیمانه‌ای

در پای شمعت آسمان پرسوخته پروانه‌ای

از آرزوی صحبتت، از اشتیاق دیدنت

هر بلبلی شیونگری، هر شاخ گل حنانه‌ای

جوش اناالحق می‌زند، گلبانگ وحدت می‌کشد

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۸

 

ای از شرار عشق تو هر سینه آتشخانه‌ای

دل شمع رخسار تو را، آتش به جان پروانه‌ای

اندیشهٔ پیرِ خِرَد، با کبریای عشق تو

در وادی واماندگی، بازیچهٔ طفلانه‌ای

هرچند مست و بی‌خودم، غافل ز یادت نیستم

[...]

حزین لاهیجی
 

ملا احمد نراقی » دیوان اشعار » منتخب غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

دم درکش ای ناصح که من، دارم دل دیوانه‌ای

بگشا لب ای همدم بگو بهر خدا افسانه‌ای

از شهر جانم سیر شد، کو دشت بی‌اندازه‌ای

از خانه تنگ آمد دلم کو گوشهٔ ویرانه‌ای

حرفی نه اندر مدرسه جز لا تسلم یا که لم

[...]

ملا احمد نراقی