حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۶۵ - این شعر در حضور شیخ ابواسحاق بن محمود شاه گفته شد
خواجوی دزد کابلی از شهر کرمان میرسد
موری است او در شاعری، نزد سلیمان میرسد
معنی مبر ای بوالهوس! شاعر ندزدد شعر کس
معنی بکر شاعران از عالم جان میرسد
دزدی مکن ای خردهدان، کالا ز دزدان کن نهان
[...]

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۶۶ - جواب شیخ سعدی
ماه ملایکمنظری، سنگیندلی سیمینبری
رشک بتان آزری، جان و دل از من میبری
گل شمهای از بوی تو، شب تارهای از موی تو
مه پرتوی از روی تو، در آسمان دلبری
خورشیدروی و مهوشی، با لعل همچون آتشی
[...]

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۶۷ - و له ایضا
از پردهٔ صبح دوم خورشید تابان میرسد
یا در بر صاحبدلان آن راحت جان میرسد
در مجلس آزادگان در بزم کار افتادگان
گلبرگ خندان میدمد، سرو خرامان میرسد
یعقوب بینا میشود، دولت مهیا میشود
[...]

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۶۸ - جواب شیخ
ای ساقی سیمیندهن! در ده شراب ناب را
خاکم به باد غم مده، بر آتشم زن آب را
تا چشم خوابآلود تو در خواب مستی دیدهام
در دیدهٔ بیخواب خود دیگر ندیدم خواب را
از آتش تب سوختم، عناب دارد لعل تو
[...]
