گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۷

 

ای چین زلفت شام غریبان

قربت به غربت به بر قریبان

در خنده غنچه دلشاد و خرم

شد با چنارش دست و گریبان

پرداختم دل از کار دشمن

[...]

ناصر بخارایی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳

 

چندان که گفتم غم با طبیبان

درمان نکردند مسکین غریبان

آن گل که هر دم در دست بادیست

گو شرم بادش از عندلیبان

یا رب امان ده تا بازبیند

[...]

حافظ
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱

 

هرگز ندیدم رسم حبیبان

همچون تو کردن خو با رقیبان

غوغای زاغان ببریده گل را

پیوند صحبت از عندلیبان

هرگز نیاری یاد اسیران

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴ - تتبع خواجه

 

آن گل که نوشد می با رقیبان

بینند و میرند مسکین غریبان

ای گل به گلشن چون جلوه سازی

افغان مکن عیب از عندلیبان

چون بلبل و گل بی‌هم مبادا

[...]

امیرعلیشیر نوایی