قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۰
خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی
که مولی را نبیند غیر مولی
حقیقت گر تنزل کرد در عشق
بصورت ملتبس شد حرف معنی
بصورت گر ز معنی باز مانی
[...]
صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۰۲
صحن برنجی که بود پر زقند
مرهم جان است و بسی سودمند
پیش قد دلکش زناج بین
گشته خجل قامت سرو بلند
مرغ دلم گشته اسیر اسیب
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳ - خواجو فرماید
نرگس چشمت قبله مستان
تشنه لعلت باده پرستان
اطلس و کمخا باغ و گلستان
شده و والا شمع و شبستان
در چمن رخت آی که بینی
[...]
جامی » بهارستان » دیباچه
هر گل روضه ابلاغ که هست
گل این باغ ز رویش ورقی
نیست زاوراق چمن مرغان را
بجز اوصاف جمالش سبقی
جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۱ - تعریف شعر
پایه شعر بین که چون ز نبی
نفی نعت پیمبری کردند
بهر تصحیح نسبت قرآن
تهمت او به شاعری کردند
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۴۴ - تاریخ ولادت
آصف صفاتی کز نسل جابر
نامش علی بد خلق از (اصل متن: ملک بود) ملاکه
آمد ز غیبش فرخ جبینی
کز دیدن او شد عقل و اله
سال ولادت هر کس بپرسید
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۱
سفری قد اخبر عن حضری
قد اخبر عن حضری سفری
سهری من شوق لقائکم
من شوق لقائکم سهری
شرری من نار محبتکم
[...]
شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۶
گویى تو به من کل طویل احمق
من کل قصیر فتنه دیدم به ورق
تو فتنهى دهر بودهاى، من احمق
این قول گواهی است بگویم صدق
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش دوم - قسمت دوم
ای مرکز دایره ی امکان
وی زبده ی عالم کون و مکان
تو شاه جواهر ناسوتی
خورشید مظاهر لاهوتی
تا کی ز علایق جسمانی
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶
حدیث عشق جان فرسا بگویید
به دزدان اینسخن اما بگویید
متاع من نمی ارزد به تاراج
حکایت با من از یغما بگویید
به طور ما نگنجد منع دیدار
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸
بی گل عارض تو مرغ چمن
غنچه را مشت خار می داند
از هنرهای دیده تر ما
بحر، یک چشمه کار می داند
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵
یک گردش چشم نیم مستت
از گردش صد پیاله بهتر
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳
یار آمد یار پیش دویدش
هم دل و هم جان پیش کشیدش
هرچه بخواهد بنزد وی آرید
هر چه بگوید سر بنهیدش
دل خود که بود جان خود که بود
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - بث الشکوی
گیتی است دهان مار و دروی
این خلق گزنده اند دندان
ای وای بجان دردمندی
کو از نمد فناست عریان
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷۷
دل داغ در آستین بهتر است
بهار گل آتشین بهتر است
صفا گشته مشاطه نوبهار
ز آیینه روی زمین بهتر است
شرر قطره ابر دیوانگی است
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۴
مست صهبای الستم یللی
از می توحید مستم یللی
حبس تن بر مرغ روحم تنگ بود
این قفس، در هم شکستم یللی
کس به من، بیگانه تر از من نبود
[...]