گنجور

سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۱ - حکایت صاحب نظر پارسا

 

یکی را چو من دل به دست کسی

گرو بود و می‌برد خواری بسی

پس از هوشمندی و فرزانگی

به دف بر زدندش به دیوانگی

ز دشمن جفا بردی از بهر دوست

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۲ - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن

 

اگر مردِ عشقی کمِ خویش گیر

و گر‌نه رهِ عافیت پیش‌ گیر

مترس از محبت که خاکت کند

که باقی شوی گر هلاکت کند

نروید نبات از حبوبِ درست

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۳ - حکایت

 

شکر لب جوانی نی آموختی

که دلها در آتش چو نی سوختی

پدر بارها بانگ بر وی زدی

به تندی و آتش در آن نی زدی

شبی بر ادای پسر گوش کرد

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۴ - حکایت پروانه و صدق محبت او

 

کسی گفت پروانه را کای حقیر

برو دوستی در خور خویش گیر

رهی رو که بینی طریق رجا

تو و مهر شمع از کجا تا کجا؟

سمندر نه‌ای گرد آتش مگرد

[...]

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه

 

شبی یاد دارم که چشمم نخفت

شنیدم که پروانه با شمع گفت

که من عاشقم گر بسوزم رواست

تو را گریه و سوز باری چراست؟

بگفت ای هوادار مسکین من

[...]

سعدی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode