گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶۲

 

لبت در سخن انگبین ریخته

رخت مشک بر یاسمین ریخته

از آن روی و موی دلاویز تست

دلم در شب و روز آویخته

چو باد صبا دید رخسار تو

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶۳

 

در اوصاف خود عقل را ره مده

بهشت برین را به ابله مده

جهان مست و دیوانه کردی به زلف

نسیمی به باد سحرگه مده

غم عاشقان بشنو، اما به ناز

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸۳

 

مرادوش گویی به خواب آمدی

به کف کرده جام شراب آمدی

کنون هست جان کندنم زان خمار

که در خواب مست و خراب آمدی

ز حیرت به خواب اجل می روم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸۴

 

ز من برشکستی به یکبارگی

در وصل بستی به یکبارگی

درافتاده بودی به دامم، چه سود؟

که از دام جستی به یکبارگی

بیا کز جدایی بر انداختم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶۲

 

دلی دارم، اما جز افگار نی

غم از حد گذشته ست و غمخوار نی

دل خویش خواهم سپردن به یار

که بیدل توان بود و بی یار نی

نگارا، تماشا می کنم در خیال

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode