اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۶ - آگاهی شاه قیروان از رسیدن گرشاسب
بیآمد یکی پیر کافور موی
ز پس باز شد کودکی خوب روی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۶ - آگاهی شاه قیروان از رسیدن گرشاسب
دهی بُد به راه اردیه نام اوی
یکی بیشه گردش پر از رنگ و بوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۷ - جنگ در شب ماهتاب
نماینده بر گنبد تیزپوی
دو پیکر تو گوئی چو زرینه گوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۷ - جنگ در شب ماهتاب
بدو گفت رو همچنین راهجوی
ز من هر چه دیدی به شاهت بگوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۷ - جنگ در شب ماهتاب
بپخت و بیاورد پیشش نهاد
بخورد و بر شاه شد بامداد
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۹ - برون آوردن شاه قیروان لشگر به جنگ
بسان کهی جانور تیزپوی
چو کوهی خروشنده کوهی بر اوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۹ - برون آوردن شاه قیروان لشگر به جنگ
دژم گفتش افریقی جنگجوی
که رو خیره سر پهلوان را بگوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹۹ - برون آوردن شاه قیروان لشگر به جنگ
وز این کودکان گر دلش کینه جوی
ببریم سرشان همه پیش اوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتیها
چو گاوی یکی جانور تیزپوی
ز دریا کنار آمدی نزد اوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتیها
که تا هر که مرغی بدی آب جوی
برش تاختندی به آواز اوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتیها
به یک رنگ هر کوه بر گرد اوی
هم از رنگش استاده آبی به جوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتیها
هر آن غمگنی کآمدی نزد اوی
شدی شاد کآن گل گرفتی به بوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتیها
برد هر کسی جامه بافد از اوی
چو آتش دهد تاب و چون مشک بوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۰ - بازگشتن گرشاسب و دیدن شگفتیها
هر آن کس کز آن گل گرفتی به بوی
شدی مست و خواب اوفتادی بر اوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۲ - دیدن گرشاسب بر همن رومی را و پرسیدن ازو
نکو مرد از گفت خوبست و خوی
چو شاخ از گل و میوه باشد نکوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۲ - دیدن گرشاسب بر همن رومی را و پرسیدن ازو
ز دانا سزد پرسش و جست و جوی
کسی کاو نداند نپرسند از اوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۲ - دیدن گرشاسب بر همن رومی را و پرسیدن ازو
کنیفیست این تن که با رنگ و بوی
بدو هر چه بدهی بگنداند اوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۳ - پرسش دیگر از جان
چو چشمی است بیننده و راهجوی
که دادار را دید شاید در اوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۴ - پرسشی دیگر از برهمن
قدم کرد چوگان و در زخم اوی
ز میدان عمرم به سر برد گوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۸ - سپری شدن روزگار اثرط
جهان کِشتهزاریست با رنگ و بوی
در او عمر ما آب و ما کشت اوی