گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳ - در ستایش دین گوید

 

تو آنچ از پیمبر رسیدت به گوش

به فرمان بجای آر آنرا بکوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

مهش مشک سای و شکر می فروش

دور نرگس کمانش ،دو گل درع پوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

نکردی پسند ایچ کس را به هوش

همیداشتی راز این روز گوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

همه طوق دار و همه حُله پوش

به شمشاد مشک و به بیجاده نوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

بسش آفرین خواند بر فر و هوش

به یادش یکی جام می کرد نوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۵ - در مولود پسر جمشید گوید

 

گرفتش سمن چین و پولاد جوش

دو بادام اشک و دو مرجان خروش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل

 

به مه برشد از عاج مهره خروش

جهان آمد از نای رویین به جوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل

 

نه پیدا بُد از خون تن رزم کوش

که پولاد پوشست یا لعل پوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل

 

سرند از کران دید دیوی به جوش

به زیر اژدهایی پلنگینه پوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را

 

ز بس کز نوا بود در چرخ جوش

همی زهره مر ماه را گفت نوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را

 

چو سیل از شکنج و چو آتش ز جوش

چو برق از درخش و چورعد از خروش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۱ - رزم پهلوان گرشاسب با اژدها و کشتن اژدها

 

از آن مرز برخاست هرسو خروش

ز نظاره کوه و درآمد به جوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۲ - خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر

 

ز کوس و تبیره برآمد خروش

جهان شد پر از رامش و نای و نوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۵ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

چو نزدش بوی بسته‌کن چشم‌وگوش

برو جز به نرمی زبانی مکوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک

 

زره گرد برخاست وز شهر جوش

ز مهره فغان وز تبیره خروش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک

 

هوا گفتی از عکس شد زرپوش

زمین سیم شد پاک و آمد به جوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

یکی کودک نو رسیدست زوش

هنوزش نگشتست گل مشک پوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

به هر حمله کانگیخته بُد ز جوش

به شادیش جامی همی کرد نوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

هزار دگر پیل پولاد پوش

ابا چل‌هزار از یل رزم کوش

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

ز خنجر چو آتش بر انگیخت جوش

ز خون دشت کُه کرد مصقول پوش

اسدی توسی
 
 
۱
۲
۳
۶
sunny dark_mode