ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!
ندانست کایندیوکشزدبهمشت
هماندر زمانشبدان مشت کشت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!
ره داورستان پر انبوه گشت
چو خونی سوی داورستان گذشت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!
به هرگوشهای از پی توشه گشت
بر آن گوشهٔ شوم ناگه گذشت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!
پیاپی بدان دست و پای درشت
زند بر سر و مغز بیچاره مشت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۱ - یک بحث تاریخی
بجستند از آن رزمگاه درشت
به انطاکی و شام دادند پشت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۵ - فرشتهٔ عشق
در آن دل مپندار پندار زشت
که دست «اریس» اندر آن مهر کشت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶۶ - نقش فردوسی
فرشته درآمد چراغی به مشت
روان شد به دعوتگه زردهشت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷۱ - بخون و بدان آنگهی کارکن
دو رو دارد این گیتی گوژبشت
یکیروی از آن نرم و دیگر درشت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷۸ - دزدان خر
در این ماجرا، گفتگو شد درشت
به دشنام پیوست و آخر به مشت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۸۰ - از بدی بپرهیز
گذشته اگر خوب اگر بد، گذشت
وز آینده کس نیز واقف نگشت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۸۰ - از بدی بپرهیز
درین یکدم ار بد کنی یا که زشت
زمانه بهنام تو خواهد نوشت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۸۱ - تود و بید
تو ای بارور تود فرخ سرشت
چه خوش کردهای اندرین کار زشت؟
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » آیین زرتشت
چنین گفت در گاتها زردهشت
که بر دیو ریمن نمایید پشت
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » آیین زرتشت
به نیکو منشت و گوشت و کنشت
بیارای خود را چو خرم بهشت
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » اینک منظومهٔ سی روزهٔ آذر پاد مارسپندان
به «بهمن» کنی جامهها نوبرشت
پرستش کنی روز «اردیبهشت»
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲ - پادشاهی دَیِوکَس نخستین شاه ماد
چنیناند شاهانِ نیکو سرشت
که سازند دنیا چو باغ بهشت
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۴ - بر تخت نشستن فره فرتیش
چو یک چند روزی بَرین برگذشت
همه لشگر ماد آماده گشت
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۶ - خو نخواهی هو خشتر از پادشاه آشور
سکاها که دارند خوئی درشت
بتیر افکنی همچنان خارپشت
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱۳ - فتح ماد
بزد کوس و لشکر برآمد زدشت
تو گفتی جهان سر بسر تیره گشت