گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب

 

سپهبد به فرمانْش سوگند خَورد

چنین گفتش آنگه پرستنده مرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۶ - جنگ اثرط با شاه کابل

 

کجا گردی انگیختی در نبرد

به خون باز بنشاندی آن تیره گرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۶ - جنگ اثرط با شاه کابل

 

چمن صف دم بد دلان باد سرد

روان خون می و چهرها برگ زرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۶ - جنگ اثرط با شاه کابل

 

به زاول گره بخت بربیخت گرد

همه روی برگاشتند از نبرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۶ - جنگ اثرط با شاه کابل

 

ده و گیر برخاست بادار و برد

هوا چون بیابان شد از تیره گرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

ببد تا برآسود و چیزی بخورد

ز لشکر بپرسید پس وز نبرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

جز از کشتگان هر که را نام برد

همه خسته دید از بزرگان و خرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

بد از رنگ خورشید وز خون مرد

همه دشت چون دیبه ی سرخ و زرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

شه کابل آمد دو رخساره زرد

به لشکر بر آن راز پیدا نکرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

بگفت این ولشکر همه گرد کرد

بزد کوس و برخاست صف نبرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

به شبرنگ مه نعل گردون نورد

درآمد برافروخت گرز نبرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

ده و دو هزار از دلیران گرد

گزین کرد و دیگر به اثرط سپرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۸ - آمدن گرشاسب به بتخانه ی سوبهار

 

همی گفت کابل شه از غم به درد

نباشد چنین تند و خونخواره مرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۰ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

بهین گنج او هست داننده مرد

نکوتر سلیحش یلان نبرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۰ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

بسی گرد آمیغ خوبان مگرد

که تن سست و جان کم کند روی زرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۰ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

به هر جای بی دُر و گوهر مگرد

نه بی اسپ نیک و سلیح نبرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۰ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

ز گردت مکن دور مردان مرد

که باشند ایشان حصار نبرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۱ - رفتن گرشاسب به ساختن سیستان و اتمام آن

 

ازو نیز برخاست مردان مرد

که بُد هریکی لشکری در نبرد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۱ - رفتن گرشاسب به ساختن سیستان و اتمام آن

 

از آن پس به شاهی سپهدار گرد

نشست و به داد و دهش دست برد

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۱ - رفتن گرشاسب به ساختن سیستان و اتمام آن

 

تو ای خفته از خواب بیدار گرد

که شد پاک عمرت به خواب و به خَورد

اسدی توسی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۱۴
sunny dark_mode