گنجور

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۹ - چو گفت این، بگفتش که ای رادمرد

 

هوا زی ز گلشه یکی یاد کرد

رخش گشت زرد و دمش گشت سرد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۱ - مردن ورقه و خبریافتن گلشاه

 

غلامک بگفت: ای دو آزاد مرد

بباید شما را یکی کار کرد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۵ - شکوهٔ شاعر

 

اگر من بگویم که با من چه کرد

چه آورد پیشم ز داغ و ز درد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

که چون بود و آن شاه فرخ چه کرد

به جای دو عاشق بمرد او بدرد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

چو گلشاه در هجر ورقه بمرد

روان گرامی به یزدان سپرد

عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه

 

پس آنگه نبی گفت: ای رادمرد

نخواهی که آزاد گردی ز درد؟

عیوقی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode