گنجور

فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۲

 

ز هوشنگ ماند این سده یادگار

بسی باد چون او دگر شهریار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳

 

بسی رنج برد اندر آن روزگار

به افسون و اندیشهٔ بی‌شمار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث

 

کشیدندشان خسته و بسته خوار

به جان خواستند آن زمان زینهار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث

 

کی نامور دادشان زینهار

بدان تا نهانی کنند آشکار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱

 

ز خارا گهر جست یک روزگار

همی کرد از او روشنی خواستار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱

 

همان رازها کرد نیز آشکار

جهان را نیامد چون او خواستار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱

 

چنین سال سیصد همی رفت کار

ندیدند مرگ اندر آن روزگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۱

 

منی چون بپیوست با کردگار

شکست اندر آورد و برگشت کار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲

 

یکی مرد بود اندر آن روزگار

ز دشت سواران نیزه گذار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲

 

کجا بیور از پهلوانی شمار

بود بر زبان دری ده هزار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱

 

چو ضحاک شد بر جهان شهریار

بر او سالیان انجمن شد هزار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳

 

کمر بستن و رفتن شاهوار

به چنگ اندرون گرزهٔ گاوسار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳

 

نهانی سخن کردشان آشکار

ز نیک و بد و گردش روزگار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳

 

سه روز اندر این کار شد روزگار

سخن کس نیارست کرد آشکار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳

 

زند بر سرت گرزهٔ گاوسار

بگیردت زار و ببنددت خوار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴

 

پر از داغ دل خستهٔ روزگار

همی رفت پویان بدان مرغزار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴

 

به پیش نگهبان آن مرغزار

خروشید و بارید خون بر کنار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴

 

بدو گفت کاین کودک شیرخوار

ز من روزگاری بزنهار دار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۵

 

دوان مادر آمد سوی مرغزار

چنین گفت با مرد زنهاردار

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۵

 

خبر شد به ضحاک بدروزگار

از آن گاو برمایه و مرغزار

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۴۱۵
sunny dark_mode