گنجور

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۳ - بند پاره کردن مضراب دیو و رفتن از بند شهریار گوید

 

به جمهور گفت آن یل پاکزاد

چه سود آنکه شد رنج من جمله باد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۹ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید

 

نخستین بگو نام و اصل و نژاد

چنین داد پاسخ که ای پاک زاد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۷۹ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید

 

جهان جوی هم چرخ برزه نهاد

بر او تیر بارید مانند باد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۰ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید

 

سر (و) روی هم بوسه دادند شاد

چو پاس فرامرز با دین و داد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۰ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید

 

سپهبد چنین گفت هرگز مباد

کز ایران کنم بر دل خویش یاد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۰ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید

 

ز نه بیشه آن داستان کرد یاد

یکایک بر آن سپهدار راد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۰ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید

 

کز ایران دوان پاس آمد چه باد

هم اندر زمان آن سپهدار راد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۰ - رزم شهریار با نقابدار سرخ پوش گوید

 

کز ایدر به ایران خرامی چو باد

نیاری ز کار گذشته به یاد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۲ - جواب نامه نوشتن فرانک به شهریار گوید

 

بخوان من آید سپهدار شاد

ببینم یکی روی آن گرد راد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۷ - رزم سام با ارهنگ دیو و گرفتار شدن سام گوید

 

تخاره به میدان او رفت شاد

ورا نیز بربود و بردش چه باد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۹ - جنگ زوراه با ارهنگ دیو گوید

 

ز پیش صف ارهنگ آمد چو باد

میان سپه در چه کوهی ستاد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۹ - جنگ زوراه با ارهنگ دیو گوید

 

چنین پاسخ ارهنگ واژونه داد

که ای گرد بر گوی نام و نژاد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۹۱ - نامه فرستادن زال زر به نزد وزیر ارجاسب شاه گوید

 

که از تخم پیران بد او را نژاد

جهاندیده و مرد پاکیره زاد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۹۷ - درخیانت بسرم و گشوده شدن شهر بلخ گوید

 

بیامد به نزدیک ارجاسپ شاد

ستم کاره بسرم سری پر ز باد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۹۹ - رزم زن لهراسپ با ترکان گوید

 

گرفتند ره سوی ارجاسپ شاد

ببردند شه زاده را همچو باد

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۹۹ - رزم زن لهراسپ با ترکان گوید

 

جهان را بسی هست از اینگونه یاد

مخور غم دلت را بدل دار شاد

عثمان مختاری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶