×
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۱ - کالای بیبها
سرایندهای پیش دانندهای
فغان کرد از جور خونخواره دزد
که از نظم و نثرم دو گنجینه بود
ربود از سرایم ستمکاره دزد
بنالید مسکین: که بیچاره من
[...]
رهی معیری » منظومهها » گل یخ
به دیماه کز گشت گردان سپهر
سحاب افکند پرده بر روی مهر
ز دمسردی ابر سنجابپوش
ردای قصب کوه گیرد به دوش
جهان پوشد از برف سیمین حریر
[...]
رهی معیری » منظومهها » مریم سپید
عروس چمن مریم تابناک
گرو برده از نوعروسان خاک
که او را به جز سادگی مایه نیست
نکوروی محتاج پیرایه نیست
به رخ نور محض و به تن سیم ناب
[...]
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۵ - چشم فیروزهگون
ثریای فیروزهگون چشم من
که چون آسمان پاس دلها نداشت
در انگشتری داشت فیروزهای
که همرنگ آن چرخ مینا نداشت
همه خیره در جلوه و رنگ او
[...]
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۵ - کالای بیبها
سرایندهای، پیش دانندهای
فغان کرد از جور خونخواره دزد
که از نظم و نثرم، دو گنجینه بود
ربود از سرایم ستمکاره دزد
بنالید مسکین: که بیچاره من
[...]