گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

سخن گرچه هر لحظه دلکش تر است

چو بینی خموشی از آن بهتر است

در فتنه بستن دهان بستن است

که گیتی به نیک و بد آبستن است

پشیمان زگفتار دیدم بسی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

گر آسایشی خواهی از روزگار

جمال عزیزان غنیمت شمار

به جمعیت دوستان روی نه

پراکندگان را به یکسوی نه

به دوری مکوش ار چه بدخوست یار

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

یکی گفت پروانه را کای حقیر

برو دوستی در خور خویش گیر

رهی رو که بینی طریق رجا

تو و مهر شمع از کجا تا کجا

سمندر نئی کرد آتش مکرد

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

بدی را بدی سهل باشد جزا

اگر مردی احسن الی من أساء

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت دوم

 

خرامیدن لاجوردی سپهر

همی گرد برگشتن ماه و مهر

مپندار کز بهر بازیگری است

سراپرده ای این چنین سرسری است

در این پرده یک رشته بیکار نیست

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

ز یک جوی اگر روضه ای آب خورد

بروید از او سنبل و خار و ورد

نه این یک بود سرخ و آن یک سیاه

از این سان بود فیض الطاف شاه

ز عشقی که شدی عاشق خسته زرد

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

حذر کن ز آسیب جادو زنان

به دستان سرانداز پا افکنان

بروی زمین دام مردان مرد

بساط وفا و مروت نورد

از ایشان در درج حکمت بلند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

به جز سبحه ناسوده انگشت او

نخاریده جز ناخنش پشت او

ز گلگونه ی عصمتش سرخ روی

رخش از خوی، شرم گلگونه شوی

ز تاب کفش رشته خیط شعاع

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

جهان غم نیرزد به شادی گرای

نه از بهر غم کرده اند این سرای

جهان از پی شادی و دل خوشی است

نه از بهر بیداد و محنت کشی است

نباید به خود بر، ستم داشتن

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

گر یار و دوست منع کنندم زعشق او

دشمن هزار مرتبه بهتر زیار و دوست

شنیدم که وقتی سحرگاه عید

زگرمابه بیرون شدی بایزید

یکی طشت خاکسترش بیخبر

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

برو انس با خویشتن گیر و بس

مشو یار زنهار با هیچ کس

که هر کس که پیوست با غیر خویش

درون را به پیش ستم کرد ریش

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم

 

اگر لذت ترک لذت بدانی

دگر لذت نفس لذت نخوانی

هزاران در از خلق بر خود ببندی

گرت باز باشد در آسمانی

تو این صورت خود چنان می پرستی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

چنین دارم از پیر داننده یاد

که شوریده ای رو به صحرا نهاد

پدر در فراقش نخورد و نخفت

پسر را ملامت بکردند، گفت:

از آن گه که یارم کس خویش خواند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

به فتراک پاکان درآویز چنگ

که عارف ندارد ز دریوزه ننگ

برو خوشه چین باش سعدی صفت

که گردآوری خرمن معرفت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

اگر در جهان، از جهان رسته ای است

در از خلق بر خویشتن بسته ای است

کس از دست جور زبان ها نرست

اگر خودنمای است و گر حق پرست

اگر بر شوی چون ملک باسمان

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم

 

به شهری در، از شام غوغا فتاد

گرفتند پیری مبارک نهاد

هنوز این حدیثم به گوش اندر است

چو قیدش نهادند بر پا و دست

که گفت ار نه سلطان اشارت کند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

زویرانه ای عارفی ژنده پوش

یکی را نباح سگ آمد به گوش

به دل گفت بانگ سگ این جا چراست

درآمد که درویش صالح کجاست

نشان سگ از پیش و از پس ندید

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

دلا دیده‌ی دوربین برگشای

در این دیر دیرینه‌ی دیرپای

بدین غور دَور شبان‌روزی‌اش

به خورشید و مه عالم افروزی‌اش

نگویم قدیم است از آغاز کار

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

به کم خوردن از عادت خواب و خورد

توان خویشتن را ملک خوی کرد

نخست آدمی سیرتی پیشه کن

پس آن گه ملک خوئی اندیشه کن

به اندازه خور زاد گر مردمی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

مرا حاجئی شانه ی عاج داد

که رحمت بر اخلاق حجاج باد

شنیدم که باری سگم خوانده بود

که از من به نوعی دلش رانده بود

بینداختم شانه کاین استخوان

[...]

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode