گنجور

عبید زاکانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در مدح خواجه رکن‌الدین عمیدالملک وزیر

 

خسروا پیش که این طاق معلی کردند

سقف این طارم نه پایهٔ مینا کردند

هرچه بخت تو طلب کرد بدو بخشیدند

هرچه اقبال تو میخواست مهیا کردند

جود آواره و مرضی ز جهان گم شده بود

[...]

عبید زاکانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹

 

در وسعتگه مشرب به رخم واکردند

پردهٔ چشم مرا دامن صحرا کردند

غنچهٔ لاله شد آنروز که خلوتگه داغ

جای خالت به دلم همچو سویدا کردند

عمر بی باکی تیغ مژه های تو دراز

[...]

جویای تبریزی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷۷ - و برای او همچنین

 

کوفیان چون به صف ماریه غوغا کردند

بهر تاراج حرم دست ستم وا کردند

هر چه بود از زر و خلخال به غارت بردند

هر چه بد چادر معجر همه یغما کردند

نقد ایمان پی ده روز جهان داده ز دست

[...]

صامت بروجردی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۰۶ - در تعریف سخن و اهل سخن

 

از سخن اهل سخن کار مسیحا کردند

بس دل مرده کزین معجزه احیا کردند

از طبیبان بدن علت تن شد زایل

وین طبیبان مرض روح مداوا کردند

تا بفکر تو رسانند سخن‌های دقیق

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode