گنجور

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵

 

جانم از نرگس مخمور تو جاهی دارد

وز عنایات تو دل پشت و پناهی دارد

دل بکوی تور سیدست، ولی می گذرد

طاعتی کرد، ولی عزم گناهی دارد

جان میان بست یقین بادیه حیرت را

[...]

قاسم انوار
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

دل که از نرگس او چشم نگاهی دارد

گر نیابد چه عجب بخت سیاهی دارد

جای آن هست که چشمم از همه عالم بندد

پاک چشمی که نظر بر رخ ماهی دارد

در ره عشق تو تا مرده نلافم ز وفا

[...]

فضولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۱

 

نرگس از دور به آن چشم نگاهی دارد

وقت گل خوش که عجب طرف کلاهی دارد

سر سودازدگان را سبک از جای مگیر

کاین کدو چون خم می پشت و پناهی دارد

دست ارباب دعا را مکن از دولت دور

[...]

صائب تبریزی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

دلبر آن نیستکه رخسار چوماهی دارد

یا به رخسار چومه زلف سیاهی دارد

نیز عاشق نبود هر که بودخونین دل

یا به رخ اشک و ز سوز جگر آهی دارد

صاف وشفاف نه هر دانه که شد باشد در

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode