گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸۵

 

گر حقیقت نشدت واقعه جانی من

زلف را پرس که از کیست پریشانی من

پیش نه آینه آشوب جهانی بنگر

تا بدانی صنما موجب حیرانی من

غمزه هایت به فسون در دل من در رفته

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸۹

 

نیست امروز ز مژگان گهرافشانی من

گریه شسته است به طفلی خط پیشانی من

زلف چون حاشیه بر گرد سرش می گردد

در کتابی که بود شرح پریشانی من

چون رگ سنگ، زمین گیر گران پروازی است

[...]

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۱

 

شد عیان بر همه کس بی سروسامانی من

چون سرزلف، مثل گشت پریشانی من

طغرای مشهدی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۹

 

رحمی ای عشق خدا را تو بحیرانی من

که گذشته است زحد بی سر و سامانی من

از تو هر جمع پریشان و پریشان تو زجمع

وقت شد جمع شد اسباب پریشانی من

آنچنان از تو خرابم که زمن جغد گریخت

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - این قطعه را در تعزیت پدر بزرگوار خود سروده‌ام

 

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل

تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من

یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند

مرگْ گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من

مه گردون ادب بودی و در خاک شدی

[...]

پروین اعتصامی
 
 
sunny dark_mode