×
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
زیستم بس که به تدبیر خود از خامیها
رفت نام و نسبم در سر خودکامیها
ورع و شیب زبون خم ایامم کرد
یاد دوران جوانی و میْآشامیها
طایری نیست که تاری ز منش برپا نیست
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
تو و بدمستی و رندی و میْآشامیها
من و خون خوردن و رسوایی و ناکامیها
صبح نوروز خرام است، مبارک باشد
بر تنت جامهٔ چسپان خوشاندامیها
نشئهای نیست به غربت می رسوایی را
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱
اولم رام نمودی به دل آرامیها
آخرم سوختی از حسرت ناکامیها
تو و نوشیدن پیمانه و خشنودی دل
من وخاک در میخانه و بدنامیها
چشم سر مست تو تا ساقی هشیاران است
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰ - ناکامیها
زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
مستم از ساغر خون جگر آشامیها
بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت
شادکامم دگر از الفت ناکامیها
بخت برگشته ما خیره سری آغازید
[...]