گنجور

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

بی تو، چندان که محنتست مرا

با تو چندان محبتست مرا

مردم و سوی من نمی نگری

بنگر کین چه حسرتست مرا

رخ نهفتی، ولی بدیده دل

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

مه ز جور فلک دوتا شده است؟

یا ز مه پاره ای جدا شده است

دل ز دستم شد و نیامد باز

تا بدست که مبتلا شده است؟

زلف را بیش ازین بباد مده

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

جان من، الله الله! این چه تنست؟

نه تن تست، بلکه جان منست

این که گل در عرق نشست و گداخت

همه از انفعال آن بدنست

صد سخن گفتمت، بگو سخنی

[...]

هلالی جغتایی
 
 
sunny dark_mode