×
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
بی تو، چندان که محنتست مرا
با تو چندان محبتست مرا
مردم و سوی من نمی نگری
بنگر کین چه حسرتست مرا
رخ نهفتی، ولی بدیده دل
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
مه ز جور فلک دوتا شده است؟
یا ز مه پاره ای جدا شده است
دل ز دستم شد و نیامد باز
تا بدست که مبتلا شده است؟
زلف را بیش ازین بباد مده
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴
جان من، الله الله! این چه تنست؟
نه تن تست، بلکه جان منست
این که گل در عرق نشست و گداخت
همه از انفعال آن بدنست
صد سخن گفتمت، بگو سخنی
[...]