×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷
با غمت شادی جهان هوس است
شادی من همین غم تو بس است
از دهان تو چون نفس نزنم
مر مرا بیم تنگی نفس است
نیم خال لب توام بکشد
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف
گر حساب حسناتت هوس است
عقد انگشت تو تسبیح بس است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۷ - عقد بیستم در شوق که کمندیست برازنده کنگره وصال و زمامیست رساننده به سر منزل اتصال
هر چه تسکین ویت دسترس است
آن نه شوق است هوا و هوس است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۴ - عقد بیست و نهم در قناعت که بر حد ضرورت وقوف نمودن است و چشم طمع به زیادتی نگشودن
در قناعت که تو را دسترس است
گر همین عزت نفس است بس است
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - کاروان چمن
گفت با صیدِ قفس، مرغ چمن
که: گل و میوه، خوش و تازه رس است
بگشای این قفس و بیرون آی
که نه در باغ و نه در سبزه، کس است
گفت: با شبرو گیتی چکنم
[...]