×
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۵ - حکایت آن حکیم که از تره زار جهان به شاخی چند قناعت کرده بود و از خوان جهانیان دندان طمع برکنده
خاصگی گفت بدو کای سره مرد
کس ندیدم که بدینسان تره خورد
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۰ - حکایت صوفی و اعرابی که غلام وی به حسن حدی شتران وی را هلاک کرده بود
کوه کوهان همه و دشت نورد
پشته پشتان همه و صحرا گرد
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۵ - عقد سی و ششم در نیکخواهی ارکان دولت که در میان پادشاه و رعایا رابطه اند و در وصول آثار عدل و ظلم واسطه
اگر او راه خساست سپرد
بخل را عقل و کیاست شمرد
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۵ - عقد سی و ششم در نیکخواهی ارکان دولت که در میان پادشاه و رعایا رابطه اند و در وصول آثار عدل و ظلم واسطه
گاو را در نظر شیر برد
تا ز پس مانده او سیر خورد
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۹ - حکایت مناجات موسی علیه السلام که دیده یقین وی بگشایند و عدل در صورت ظلم را به وی نمایند
مزد نگرفته بیفتاد و بمرد
مزد وی بود در آن کیسه که برد
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۲ - حکایت امیرالمؤمنین حسن رضی الله عنه با آن جوان منزوی
وعظ او پرده غفلت بدرد
کاهلی را ز جبلت ببرد
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۴ - عقد سی و نهم در نصیحت نفس خود که از همه گرفتارتر است و به نصیحت سزاوارتر
که فلان میر و فلان شاه بمرد
ملک و میراث به بدخواه سپرد
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۸ - حکایت شهری با روستایی که وی را به باغ خود برد
رنج همدرد که داند همدرد
شرح آن هست به بیدردان سرد
۱
۲