×
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
چهره دلبر و من گلگون است
لیک آن ازمی و این از خون است
گرنه بر کشته فرهاد گذشت
اسب شیرین زچه رو گلگون است
خون بود قسمت چشم و لب ما
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۶۰
قاسم ای جشن طرب بر تو تباه
حجله عیش عروس از تو سیاه
در مکش باره سوی قربانگاه
چکند یک تن و یک دشت سپاه
به صف آرائی مژگان سوگند
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۶۱
قاسم ای خانه صبر از تو خراب
ز آتش داغ توام سینه کباب
روز شادی است نه هنگام شتاب
مرو از صحبت ما روی متاب
به تن پاره اکبر سوگند
[...]
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۶ - به میرزا اسمعیل هنر به سمنان نگاشته
آن چنان زی که چو میری برهی
نه چنان زی که چو میری برهند
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۲۲ - به یکی از دوستان نوشته
برگ مشتی دو سه زر باید کرد
یار دیرینه خبر باید کرد
فکر سوراخ دگر باید کرد
در طلب پای ز سر باید کرد
یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۴۰ - از زبان دوستی به دیگری نگاشته
آسمان کاش یکی زین دو کند
خلعت وصل ببر یا کفنم