×
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - ورودیه است
شاه را سست وفا یا تو فریبیدی سخت
ورنه بودش بکف از طره تودامن بخت
علم قد بلندت ظفر انگیز درخت
هوس تخت گرش بود تو را سینه چو تخت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷
آن شنیدم چو ابوالقاسم مستکفی را
از پس متقی اقبال فرا برد به تخت
قائد جیشش امیرالامراء توزون را
گشت در تن رگ جان سست ز بیماری سخت
چاره اش کرد هلال بن براهیم طبیب
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳
شاه میخواست نهد تاج و زند تکیه به تخت
باد میخواست که بیرون کشد از ریشه درخت
حجت بالغه کند از تن هر باطل رخت
سستعهدان را مالید به سرپنجه سخت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴
شاخها خم بخم اندر زده مانند درخت
در کمر خنجر و در دست عمودی یکلخت
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۸ - مسمط بهاریه
تا کیومرث بهار آمد و بنشست به تخت
سر زد اشکوفه سیامکسان از شاخ درخت
غنچه پوشیده چو هوشنگ زمردگونرخت
بست طهمورث بر دیو محن سلسله سخت