رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
به جهان آمدم و رفتم و در وانشدم
نه ز انجام خود آگاه و نه از آغازم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
بی خود وبی خرد و عاجز مسکین و ضعیف
بخر ای خواجه ببین تا چه هنرها داریم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
بار بگذار و گرانی بنه ای دل که به راه
گر سبک بار نباشیم خطرها داریم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
هر طرف میگذرم راه برون رفتن نیست
من ندانم که درین غمکده چون افتادم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
تا توانی به خرابی من ای عشق بکوش
من نه آنم که ازین پس دگر آباد شوم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
جرم من بی حد و عفو تو چو آمد به میان
هرکه او را گنهی نیست گناهی است عظیم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
ره به پایان شد و دردا که ندانیم هنوز
به کجا میرود این اشتر بگسسته زمام
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
آخر این تیشه به بن آید و این شیشه به سنگ
آخر این می ز سبو ریزد و این شهد ز جام
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
ناصح از گفتن بیهوده مبر وقت نشاط
هرچه گویی تو چنانم من و صد چندانم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۴۴
ناقه را پای به گل از قطره دریا زایم
باز دشمن برد از کوی توام چون یابم
روی در راه و به بالین تو محکم رایم
به قدم رفتم و ناچار به سر باز آیم
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - وله
ای لبت آتش سوزان و عذار تو ارم
چشم مست و خم ابروی تو محراب حرم
چشم تو مست و لبت آتش سوزان وکه دید
مست اندر حرم و آتش سوزان به حرم
من همی خواهم بی تو نخورم هرگز آب
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۲ - در تهنیت عید قربان
آدمی زاده گر از قرض برآوردی دم
اینک آفاق بزیر دم من گشتی گم
ولی از شرم تو خاموشم و خون خور چون خم
گر رسیدم بری و رسته شدم زین مردم
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا
ملک التجار آن میر به مردی قائم
که بود ذات ورا فضل و فتوت لازم
تاج فرق فرق حاج محمد کاظم
آنکه چرخست بایوان وی از جان خادم
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا
هم از آنشد چو صنم خانه جهان پر زنگار
هم از این گشت تهی کعبه زسکنای صنم
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا
هم از آن شد زهم اشکافته طاق کسری
هم از این گشت بهم بافته خیمه رستم
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا
هم از آن سبطی صفوت رسد از طور وجود
هم از این قبطی ظلمت غرق نیل عدم
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا
هم از آن یافته بازوی نزاهت باره
هم از این تافته زانگشت رسالت خاتم
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا
هم از آن شد علم کفر زاسلام نگون
هم از این نامیه در باغ برافروخت علم
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا
رایت کثرت از آن تاز نباتات بلند
آیت وحدت از این تا بجمادات رقم
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۵ - در ولادت باسعادت در درج اصطفا حضرت خاتم انبیا علیه آلاف التحیه و الثنا
هم از آن گشت قلم پای وی از دامن کشت
هم از این شد بعلا دسترس لوح و قلم