گنجور

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴۴ - وله

 

به یکی تیر همی فاش کند راز حصار

ور بر او کرده همی قیر بود رازیجر

بیکی تیر همی فاش کند راز حصار

ور بروه کرده بود قیر به جای گل راز

عسجدی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۲۳

 

کرده چون شاعر تشبیه حسامت بپرند

چون پرند او را دستیست بخون در آغاز

ازرقی هروی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۳

 

مرغک از بیضه برون آید و روزی طلبد

و آدمی‌بچه ندارد خبر و عقل و تمیز

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۳

 

آن که ناگاه کسی گشت، به چیزی نرسید

وین به تمکین و فضیلت بگذشت از همه چیز

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۳

 

آبگینه همه جا یابی از آن قدرش نیست

لعل دشخوار به دست آید از آن است عزیز

سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶۵

 

گر که سیم و زر بسیار بود نادانرا

مرد داناش بمردم نشمارد هرگز

ابله ار چند پر از زور بود لیک به رأی

گرچه بیزور بود بشکند او را گربز

آب اگر چند عفن گشته بود در شمرش

[...]

ابن یمین
 

جامی » بهارستان » روضهٔ ششم (در مطایبه) » بخش ۴

 

گر فتد در بره و میش وی اندک خطری

به فداشان بدهد مادر و فرزند عزیز

جامی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۹

 

دل عاشق زفغان سیر نگردد هرگز

جرس از ناله گلوگیر نگردد هرگز

راستان هیچگه از عزم پشیمان نشوند

بی رسیدن به نشان تیر نگردد هنوز

لذت گریه نه هتر تیره دلی دریابد

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode