گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۴

 

عاشق مستم و محنت زده از بار دلم

دوستان عفو کنیدم که گرفتار دلم

همه کس در پی تیمار و دل من ز جنون

سنگ بر سینه زنان در پی آزار دلم

خار خار دلم از زخم زبان کم نشود

[...]

اهلی شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۱

 

تا خم زلف بتان آمده زنار دلم

بت پرستی زمیان و پرستار دلم

یوسف مصر مکان کرده ببازار دلم

من زلیخا صفت امروز خریدار دلم

مرغ طبعم بنوا آمده چون بلبل باغ

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

در خم زلف توتا گشته گرفتار دلم

از پریشانی خودنیست خبردار دلم

تا به عشق تو سروکار دل افتادمرا

شست یکباره دل ودست ز هر کار دلم

بلکه از شربت لعل توشفائی یابد

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

ای دل آزار مباش از پی آزار دلم

که نباشد به کسی جز تو سروکار دلم

باشد از ابروو مژگان به کفش تیر وکمان

چشم توهستم گر بر سر پیکار دلم

ترک خونخوار توگردیده عدوی دل من

[...]

بلند اقبال
 
 
sunny dark_mode