×
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱
امشب آتشینرویی گرم ژندخوانیهاست
کز لبش نوا هر دم در شررفشانیهاست
تا در آب افتاده عکس قد دلجویش
چشمه همچو آیینه فارغ از روانیهاست
در کشاکش ضعفم نگسلد روان از تن
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶
داغ تلخ گویانم لذت سم از من پرس
محو تندخویانم حیرت رم از من پرس
موجی از شرابستم لختی از کبابستم
شور من هم از من جوی سوز من هم از من پرس
نیست با غنودنها برگ پر گشودنها
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۹
ای به صدمه ای آهی بر دلت ز ما باری
اینقدر گران نبود ناله ای ز بیماری
وه که با چنین طاقت راه بر دم تیغ ست
پای برنمی تابد رنج کاوش خاری
در جنون به من ماناست گر ز عجز خون گردد
[...]