گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷

 

تا به کی بندِ گرانجانی به پا باشد مرا

این زره تا چند در زیر قبا باشد مرا

در جهانِ پاکبازی فقر هم دام بلاست

مهره در ششدر ز نقشِ بوریا باشد مرا

فکرِ آب و دانه در کنجِ قفس بی حاصل است

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

خانه بر دوشم دو زانو متکا باشد مرا

بستر و بالین ز نقش بوریا باشد مرا

آسمان باشد سیه بر چشم چون سرمه دان

از زمین گردی که خیزد توتیا باشد مرا

صحبت آئینه منع از سیر گلشن می کند

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

خانه بر دوشم کلید رزق ها باشد مرا

گردبادم گردش سرآسیا باشد مرا

کلفتی گر رو دهد سر در گریبان می کشم

چاکها در جیب محراب دعا باشد مرا

خیمه بر پا کرده ام بر روی دریا چون حباب

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

پیرم و بار گران بر کف عصا باشد مرا

افتم از پا گر به پهلو متکا باشد مرا

رحم می آید به سرگردانیم پروانه را

خانه روشن از چراغ آسیا باشد مرا

از زبان خامه ام بیرون نمی آید صدا

[...]

سیدای نسفی
 

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

از چه بر دنیا و اهلش اتکا باشد مرا؟

نیستم اعمی که حاجت بر عصا باشد مرا

مهربانی را طمع هرگز ندارم از رقیب

از گدا، کی انتظار کیمیا باشد مرا؟

با خسان همدم نمی گردم بمانند حباب

[...]

صابر همدانی
 
 
sunny dark_mode