پیرم و بار گران بر کف عصا باشد مرا
افتم از پا گر به پهلو متکا باشد مرا
رحم می آید به سرگردانیم پروانه را
خانه روشن از چراغ آسیا باشد مرا
از زبان خامه ام بیرون نمی آید صدا
در گلستان عندلیب بینوا باشد مرا
می زند پهلو کلاه من به تاج خسروی
ساغر جم کاسه دست گدا باشد مرا
می زند چون سبزه بیگانه بر من دست رد
با وجود آنکه گلچین آشنا باشد مرا
نیست همچون غنچه ام دلتنگی با مشت زر
همچو برگ تاک دایم دست وا باشد مرا
دارم از فکر سخن پیوسته رو بر آسمان
در گلستان سینه چون گل بر هوا باشد مرا
شعله را نبود به جز بال سمندر قدردان
شمعم و در دیده پروانه جا باشد مرا
چشم پیران را تماشای چمن زیبنده است
بید مجنونم نظر بر پشت پا باشد مرا
سیدا چون غافلان در بند هستی مانده ام
بر کمر زنجیر از بند قبا باشد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.