رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۷۸
از همالان وز برادر من فزون
زان که من امیدوارم نیز یون
عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
گشته در خیر البلاد او رهنمون
و هو خیرالخلق فی خیر القرون
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
صد هزاران دل چو یوسف غرق خون
اوفتاده در چه او سرنگون
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
موجزن شد پردهٔ دلشان ز خون
تا چه آید خود ازین پرده برون
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » عابدی که پس از سالها عبادت به نوای مرغی دل خوش کرده بود
گلخنست این جملهٔ دنیای دون
قصر تو چندست ازین گلخن کنون
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت عنکبوت و خانهٔ او
چون مگس افتد به دامش سرنگون
برمکد از عرق آن سرگشته خون
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت حلاج که در دم مرگ روی خود را به خون خود سرخ کرد
گفت چون گلگونهٔ مردست خون
روی خود گلگونه بر کردم کنون
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت جنید که سر پسرش را بریدند
هست گردون هم چو طشت سرنگون
وز شفق این طشت هر شب غرق خون
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت یوسف و ده برادرش که در قحطی به چاره جویی پیش او آمدند و گفتگوی آنها
پیرهن در خون کشیدید از فسون
تا دل یعقوب از آن خون گشت خون
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت یوسف و ده برادرش که در قحطی به چاره جویی پیش او آمدند و گفتگوی آنها
چند گرد طاس گردی سرنگون
در گذر کین هست طشت غرق خون
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » پیام خداوند به بندگان توسط داود
چون چنین کردی ترا آید کنون
آنچ میجویی ز خاکستر برون
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » حکایت پاسبانی عاشق که هیچ نمیخفت
مرد را بیشک درین دریای خون
معرفت باید ز بیخوابی برون
عطار » منطقالطیر » بیان وادی استغنا » حکایت شیخی خرقهپوش که عاشق دختر سگبان شد
شد چنان در عشق آن دلبر زبون
کز دلش میزد چو دریا موج خون
عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » راز و نیاز لقمان سرخسی با پروردگار
پس ز تکلیف وز عقل آمد برون
پای کوبان دست میزد در جنون
عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » ...
درزمان از ما بریزد جوی خون
پس کند بردار ما را سرنگون
عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » ...
گوشتی دیدند خلقان غرق خون
پوست از وی درکشیده سرنگون
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶ - حدیثی منقول از شیخ نجم الدین کبری خوارزمی
بعد از آن از چاه نی آمد برون
وین معانی را هم او گوید کنون