گنجور

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد

 

این بگفت و رفت از پیشش چو دود

هرچه بود اصلا همه آن هیچ بود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بط » حکایت بط

 

من نیابم در جهان بی‌آب سود

زانک زاد و بود من در آن بود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بوتیمار » گفتگوی مرد دیده‌ور با دریا

 

دیده‌ور مردی به دریا شد فرود

گفت ای دریا چرا داری کبود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت کوف » حکایت کوف

 

عشق گنجم در خرابی ره نمود

سوی گنجم جز خرابی ره نبود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت کوف » حکایت مردی که پس از مرگ حقه‌ای زر او بازمانده بود

 

پس در آن موضع که زر بنهاده بود

موشی اندر گرد آن می‌گشت زود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت صعوه » حکایت یعقوب و فراق یوسف

 

یادش آمد آنچ حق فرموده بود

تن زد آن سرگشتهٔ فرسوده زود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت صعوه » حکایت یعقوب و فراق یوسف

 

در میان آه تو دانم که بود

در حقیقت توبه بشکستی چه سود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

شیخ گفتا جان من پر درد بود

هر کجا خواهید باید رفت زود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

چون ندید از یاری ما شیخ سود

بازگردانید ما را شیخ زود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

مرد گفت اکنون ازین خجلت چه سود؟

کار چون افتاد برخیزیم زود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

سبزپوشان در فراز و در فرود

جمله پوشیدند از آن ماتم کبود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

نفس، این اسرار نتواند شنود

بی نصیبه گوی نتواند ربود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت صوفی و انگبین فروش

 

صوفیی می‌رفت در بغداد زود

در میان راه آوازی شنود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مفلسی که عاشق شاه مصر شد

 

لیک چون در عشق دعوی دار بود

سربریدن سازدش نهمار زود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار نایبی در دم مرگ

 

وانک در چرخ فلک خون ریز بود

گشت در خاک لحد ناچیز زود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت خفاشی که به طلب خورشید پرواز می‌کرد

 

سگ بسی سختی کشید و زان چه سود

جز زیان نبود چو بر فرمان نبود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت بادنجان خوردن شیخ خرقانی

 

چون بخورد آن نیم بادنجان که بود

سر ز فرزندش جدا کردند زود

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت غلامان عمید خراسان و دیوانهٔ ژنده‌پوش

 

چون شنید این قصه آن دیوانه زود

اوفتاد اندر سر دیوانه دود

عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۰