گنجور

عطار » اشترنامه » بخش ۷ - حكایت آدم علیه السلام

 

هر کجا ابلیس میشد از نخست

یک دوسه خوشه در آنجا میشکفت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۰ - آغاز كتاب اشترنامه

 

برگذر زین چار طبع و شش جهت

تا به بینی کل جان، در عافیت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۴ - رسیدن سالک با پرده چهارم

 

زانکه سهمی با سیاست در رهت

تا نه پنداری که راهی کوتهست

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

هرکه او صبری کند در عاقبت

پیشش آید عاقبت هم عافیت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

های و هوئی میزنم در پردهات

لیک رازت بی برو گم کرده است

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

حال من آنست کاندر پردهات

سرنهادم آمده اندر رهت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

هیچ سالک اندرین ره نامدست

کو بنومیدی ازین ره بازگشت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

عقل تحقیقی رموز اینجا نیافت

گرچه بسیاری درین معنی شناخت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۷ - رسیدن سالك وصول با پرده ششم

 

هم امیدی دارم اندر پردهات

هم مرا اینجا رسانی از رهت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

عشق ما اینست هم در عاقبت

ره ندانی تا که جویی عافیت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

راز تو بشناختم بر شش جهت

جمله یکی گشتم از روی صفت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر

 

آب چون با گل شود در یک جهت

رنگ وبوی گل شود در معرفت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

چون برافتد صورتت از شش جهت

آنگهی روشن شود این معرفت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

پرده بردار ای کمالت بی صفت

تا برون افتد ز پرده شش جهت

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

ای بسا عاقل که اندر عاقبت

بازدید او عاقبت در عافیت

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - وله ایضا

 

نور دین ای ذات تو کان هنر

کان چه باشد؟ خود سراسر گوهرست

زنده همچون شمع از نور دلست

هر کرا تا بی ز مهرت در سرت

از برای نوعروس خاطرت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

میل خلق جمله عالم تا ابد

گر شناسند واگر نه سوی تو است

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

جز ترا چون دوست نتوان داشتن

دوستی دیگران بر بوی تو است

عراقی
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۲۲ - در بیان فضیلت احتما و جوع

 

جوع خود سلطان داروهاست هین

جوع در جان نه چنین خوارش مبین

جمله ناخوش از مجاعت خوش شدست

جمله خوشها بی‌مجاعتها ردست

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۳
sunny dark_mode